جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Affray
مثالها
The police were called to the scene to break up an affray between two rival groups in the city center.
پلیس برای متفرق کردن یک درگیری بین دو گروه رقیب در مرکز شهر به محل حادثه فراخوانده شد.
A large affray erupted at the sports event when fans from opposing teams clashed in the stands.
یک درگیری بزرگ در رویداد ورزشی رخ داد وقتی هواداران تیمهای رقیب در جایگاهها با هم درگیر شدند.



























