جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
adored
مثالها
The adored puppy followed its owner around the house, wagging its tail excitedly.
توله سگ دوست داشتنی صاحبش را در خانه دنبال کرد، در حالی که با هیجان دمش را تکان میداد.
She had a collection of adored family photographs displayed prominently in her living room.
او مجموعهای از عکسهای خانوادگی محبوب داشت که به طور برجستهای در اتاق نشیمنش به نمایش گذاشته شده بود.
درخت واژگانی
adored
adore



























