جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to adjourn
01
بهوقت دیگر موکول کردن
to stop a meeting, trial, or game in order to resume it sometime later
Transitive: to adjourn an activity
مثالها
The judge decided to adjourn the trial until the next day.
قاضی تصمیم گرفت محاکمه را به روز بعد موکول کند.
The meeting was adjourned after reaching a decision.
جلسه پس از رسیدن به تصمیم تعطیل شد.
02
(جلسه، مذاکره و...) تعطیل و به بعد موکول کردن
(of an event or meeting) to be closed or paused
Intransitive
مثالها
The meeting will adjourn after the final vote on the proposal.
جلسه پس از رأیگیری نهایی در مورد پیشنهاد تعطیل خواهد شد.
They decided to adjourn for lunch and continue the discussion afterward.
آنها تصمیم گرفتند برای ناهار تعطیل کنند و بحث را بعداً ادامه دهند.
مثالها
The judge decided to adjourn the court proceedings until the following morning.
قاضی تصمیم گرفت جلسه دادگاه را تا صبح روز بعد تعویق اندازد.
They adjourned the trial for a recess to allow the defense time to prepare.
آنها محاکمه را برای یک وقفه به تعویق انداختند تا به دفاع زمان برای آمادهسازی بدهند.
درخت واژگانی
adjournment
adjourn
