جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bluffly
مثالها
She bluffly told the manager his plan would n't work.
او صریحاً به مدیر گفت که طرحش کار نخواهد کرد.
He bluffly dismissed the rumors as nonsense.
او شایعات را به عنوان مزخرف بیپرده رد کرد.
درخت واژگانی
bluffly
bluff



























