جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vain
01
مغرور, متکبر
taking great pride in one's abilities, appearance, etc.
مثالها
Despite his lack of talent, he was vain enough to believe he was the best singer in the group.
علیرغم کمبود استعداد، او به اندازهای مغرور بود که باور کند بهترین خواننده گروه است.
The actress 's vain behavior made it difficult for her co-stars to work with her.
رفتار خودپسندانه بازیگر کار را برای همبازیهایش سخت کرد تا با او کار کنند.
مثالها
She made a vain effort to change his mind, but he was already determined.
او تلاش بیفایدهای برای تغییر نظر او کرد، اما او قبلاً مصمم بود.
The vain struggle to save the old building was ultimately unsuccessful.
مبارزه بیثمر برای نجات ساختمان قدیمی در نهایت ناموفق بود.
