جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
throughout
01
در همه جا, در سراسر
in every part of a particular area or location
مثالها
The virus spread rapidly throughout after the first case was detected.
ویروس به سرعت در همه جا پس از شناسایی اولین مورد گسترش یافت.
The smell of smoke lingered throughout long after the fire was put out.
بوی دود در همه جا مدتها پس از خاموش شدن آتش باقی ماند.
مثالها
The singer maintained perfect pitch throughout.
Prices remained stable throughout.
throughout
مثالها
Flags were displayed throughout the city during the festival.
پرچمها در سراسر شهر در طول جشنواره به نمایش گذاشته شدند.
The news spread throughout the school by lunchtime.
اخبار تا وقت ناهار در سراسر مدرسه پخش شد.
مثالها
He stayed by her side throughout the entire surgery.
او در طول تمام عمل جراحی در کنارش ماند.
The team remained focused throughout the game, never losing their determination.
تیم در طول بازی متمرکز باقی ماند و هرگز عزم خود را از دست نداد.
درخت واژگانی
throughout
through
out
