جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
superfluous
Disapproving
Formal
مثالها
The lengthy introduction was filled with superfluous details, delaying the main point of the presentation.
مقدمه طولانی پر از جزئیات زائد بود و نکته اصلی ارائه را به تأخیر انداخت.
He trimmed the manuscript to remove superfluous chapters, streamlining the plot.
او دستنوشته را برای حذف فصلهای زائد کوتاه کرد و طرح داستان را روانتر ساخت.
DisapprovingFormalمثالها
The design included superfluous features that complicated its use without adding value.
طراحی شامل ویژگیهای زائد بود که استفاده از آن را بدون افزودن ارزش، پیچیده میکرد.
In the meeting, she avoided superfluous comments, sticking to the main points.
در جلسه، او از نظرات بیمورد اجتناب کرد و به نکات اصلی پایبند بود.
درخت واژگانی
superfluously
superfluous
superflu
