جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
subsequently
مثالها
She moved to France and subsequently began studying art.
او به فرانسه نقل مکان کرد و متعاقباً شروع به تحصیل هنر کرد.
The plane landed safely and subsequently taxied to the gate.
هواپیما به سلامت فرود آمد و پس از آن به سمت دروازه حرکت کرد.
مثالها
The evidence was unreliable; subsequently, the case was dismissed.
شواهد قابل اعتماد نبودند؛ در نتیجه، پرونده رد شد.
She failed to submit her application on time; subsequently, she was not considered for the role.
او نتوانست درخواست خود را به موقع ارسال کند؛ در نتیجه، برای این نقش در نظر گرفته نشد.
درخت واژگانی
subsequently
subsequent
sequent
sequ



























