جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sparkling
مثالها
The sparkling stars filled the night sky, creating a mesmerizing sight.
ستارههای درخشان آسمان شب را پر کردند و منظرهای مسحورکننده ایجاد کردند.
She wore a dress adorned with sparkling sequins that shimmered in the light.
او لباسی پوشیده بود که با پولکهای درخشان تزئین شده بود و در نور میدرخشید.
مثالها
She enjoyed sipping sparkling water with a slice of lemon for a refreshing twist.
او از نوشیدن آب گازدار با یک برش لیمو برای یک تغییر طراوت بخش لذت میبرد.
He poured glasses of sparkling cider to celebrate the special occasion.
او لیوانهایی از سیدر گازدار ریخت تا این مناسبت خاص را جشن بگیرد.
مثالها
Her sparkling personality made her the life of every party.
شخصیت درخشان او او را به روح هر مهمانی تبدیل کرده بود.
The children ’s sparkling laughter filled the playground with joy.
خنده درخشان کودکان زمین بازی را پر از شادی کرد.
درخت واژگانی
sparkling
sparkle



























