جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to become
مثالها
He 's training to become a pilot at a flight school.
او دارد تمرین میکند تا در یک مدرسه پرواز خلبان شود.
How can I become a more confident individual?
چگونه میتوانم بشوم فردی با اعتماد به نفس بیشتر؟
02
درخور بودن, شایسته کسی بودن
to be suitable or appropriate for someone, often in terms of their behavior, character, or usual nature
Transitive: to become sb
مثالها
Being dishonest did not become him; he was always known for his integrity.
نادرست بودن به او نمیآمد؛ او همیشه به درستکاری معروف بود.
Engaging in gossip did not become her; she was usually a trustworthy confidante.
درگیر شدن در شایعات به او نمیآمد؛ او معمولاً یک محرم راز قابل اعتماد بود.
2.1
زیبنده بودن, به کسی آمدن، برازنده بودن
to make someone look better
Transitive: to become sb
مثالها
Bold and vibrant colors became her.
رنگهای جسورانه و پرجنبوجوش او را زیباتر کرد.
Bright colors really become you; they bring out your vibrant personality.
رنگهای روشن واقعاً به شما میآیند؛ آنها شخصیت پرانرژی شما را برجسته میکنند.
درخت واژگانی
becoming
become
