جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Recluse
مثالها
Deep in the forest, the hermit lived as a recluse for decades in a small cabin he built with his own hands.
در اعماق جنگل، زاهد به عنوان یک منزوی برای دههها در کلبهای کوچک که با دستان خود ساخته بود زندگی میکرد.
Some people choose to live as recluses in order to fully focus on their work without social distractions.
برخی افراد انتخاب میکنند به عنوان منزوی زندگی کنند تا بدون حواسپرتیهای اجتماعی به طور کامل روی کار خود تمرکز کنند.
recluse
01
منزوی, گوشهنشین
preferring to live in isolation or avoid social interaction
مثالها
He led a recluse life deep in the mountains, far from civilization.
او یک زندگی منزوی در اعماق کوهها، دور از تمدن، گذراند.
The recluse writer refused interviews and rarely left her home.
نویسنده منزوی مصاحبهها را رد کرد و به ندرت خانهاش را ترک میکرد.



























