جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Pissing
مثالها
He got in trouble for pissing in the public park.
او به خاطر ادرار در پارک عمومی به مشکل خورد.
Their late-night adventures often included finding discreet spots for pissing.
ماجراجوییهای نیمهشب آنها اغلب شامل یافتن مکانهای محرمانه برای ادرار کردن میشد.
درخت واژگانی
pissing
piss



























