جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Jerky
01
گوشت ورقهای خشکشده
meat that is cut into thin and long pieces then dried or smoked
مثالها
The jerky was marinated in a blend of herbs and spices, giving it a savory flavor.
جرکی در مخلوطی از گیاهان و ادویهها مارینه شده بود که به آن طعمی خوشمزه داد.
The spicy beef jerky left a smoky aftertaste in my mouth.
گوشت گاو تند خشک شده یک طعم دودی در دهان من باقی گذاشت.
jerky
01
احمق, نادان
having or revealing stupidity
02
ناگهانی, منقطع
marked by abrupt transitions
03
ناگهانی, پرتلاطم
sudden, quick, and irregular motions characterized by abrupt starts and stops
مثالها
The jerky movements of the car on the bumpy road made it difficult to read.
حرکات تند و نامنظم ماشین در جاده ناهموار، خواندن را دشوار کرد.
The dancer 's jerky gestures conveyed a sense of nervousness and tension.
حرکات تند و تیز رقصنده احساس عصبی بودن و تنش را منتقل میکرد.
