جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
versäumen
01
از دست دادن, جا ماندن
مثالها
Ich habe den Bus versäumt.
من اتوبوس را از دست دادم.
Sie hat den Termin versäumt.
او قرار ملاقات را از دست داد.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
از دست دادن, جا ماندن