جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
festlegen
01
خود را متعهد کردن, خود را درگیر کردن
مثالها
Wir müssen uns auf einen Termin festlegen.
ما باید یک قرار ملاقات تعیین کنیم.
Er hat sich festgelegt, das Projekt zu übernehmen.
او متعهد شد که پروژه را بر عهده بگیرد.
02
ترتیب دادن, هماهنگ کردن
مثالها
Wir müssen die Regeln genau festlegen.
ما باید قوانین را بهطور دقیق تعیین کنیم.
Der Chef legte die Arbeitszeiten fest.
رئیس ساعتهای کاری را تعیین کرد.



























