جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
durchsetzen
01
پیش بردن, (به زور) اجرایی کردن
مثالها
Die Regierung setzte die Reformen durch.
دولت اصلاحات را اجرا کرد.
Er setzte seinen Willen gegen alle Widerstände durch.
او اراده خود را در برابر همه مخالفتها اجرا کرد.
02
رواج پیدا کردن, متداول شدن
مثالها
Die Glühbirne setzte sich gegen Gaslampen durch.
لامپ بر لامپهای گازی غلبه کرد.
Trotz Datenschutzbedenken setzten sich soziale Netzwerke durch.
با وجود نگرانیهای حریم خصوصی، شبکههای اجتماعی موفق شدند.



























