جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bedingen
[past form: bedingte]
01
موجب شدن, سبب شدن
مثالها
Die Nachfrage bedingt höhere Produktion.
تقاضا تولید بالاتر را شرط میکند.
Fehlende Planung bedingte das Scheitern des Projekts.
کمبود برنامهریزی موجب شکست پروژه شد.
02
وابسته بودن, بستگی داشتن
مثالها
Wirtschaft und Politik bedingen sich oft.
اقتصاد و سیاست اغلب یکدیگر را مشروط میکنند.
Gesundheit und Ernährung bedingen sich.
سلامت و تغذیه یکدیگر را شرطبندی میکنند.



























