جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
visser
01
پیچ کردن, وصل کردن (با پیچ)
مثالها
Je dois visser cette étagère au mur.
من باید این قفسه را به دیوار پیچ کنم.
Il visse soigneusement les pièces du meuble.
او با دقت قطعات مبلمان را پیچ میکند.
02
تکان نخوردن (از جایی), چسبیدن
مثالها
Le chat s' est vissé sur mes genoux et refuse de bouger.
گربه روی زانوهایم پیچ شد و از حرکت کردن امتناع میکند.
Elle s' est vissée à son siège pendant le film d' horreur.
او در طول فیلم ترسناک به صندلی خود پیچید.
03
پیچاندن, بستن (با عمل پیچیدن)
مثالها
Il a vissé le tube de peinture après utilisation.
او پس از استفاده، لوله رنگ را پیچاند.
Visse bien le capuchon de ton stylo pour qu' il ne sèche pas.
درپوش خودکارت را محکم بپیچ تا خشک نشود.



























