جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
tordre
01
پیچاندن, پیچ و تاب دادن
مثالها
Ne tords pas le fil, il pourrait casser.
سیم را پیچ نده، ممکن است بشکند.
Elle a tordu son poignet en tombant.
او هنگام افتادن مچ دستش را پیچاند.
02
چلاندن, فشردن
مثالها
Elle tord la serpillière pour la sécher.
او برای خشک کردن آن، تی را میچلاند.
Il tord le linge mouillé avant de l' étendre.
او لباسهای خیس را قبل از آویزان کردن میچلاند.
03
پیچ خوردن
مثالها
Le gymnaste se tord dans les airs avant d' atterrir.
ژیمناست قبل از فرود در هوا میپیچد.
Le chat se tord pour attraper sa queue.
گربه برای گرفتن دم خود خم میشود.
04
به خود پیچیدن
مثالها
Sa jambe se tord pendant la crampe.
پایش در هنگام گرفتگی میپیچد.
Le patient se tord sous l' effet du médicament.
بیمار تحت تأثیر دارو میپیچد.



























