جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
subir
01
تحمل کردن, تاب آوردن
مثالها
Elle a subi beaucoup de stress pendant son traitement.
او در طول درمان خود استرس زیادی تحمل کرد.
Il a subi la douleur sans se plaindre.
تحمل کرد درد را بدون شکایت.
02
تحت (درمان، دارو...) قرار گرفتن
مثالها
Il a subi une opération chirurgicale la semaine dernière.
او هفته گذشته تحت عمل جراحی قرار گرفت.
Elle doit subir un traitement intensif pour guérir.
او باید برای بهبودی تحت درمان فشرده قرار بگیرد.
03
دستخوش (چیزی) شدن, در معرض (چیزی) قرار گرفتن
مثالها
L' entreprise a subi des pertes importantes cette année.
شرکت امسال ضررهای قابل توجهی متحمل شد.
Le patient a subi une réaction allergique après le traitement.
بیمار پس از درمان یک واکنش آلرژیک تجربه کرد.



























