جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le souvenir
[gender: masculine]
01
خاطره, یاد
مثالها
J' ai un souvenir très clair de mon enfance.
من یک خاطره بسیار واضح از دوران کودکی ام دارم.
Ce voyage est un beau souvenir pour moi.
این سفر یک خاطره زیبا برای من است.
02
سوغاتی
مثالها
J' ai acheté un souvenir du musée.
من یک سوغاتی از موزه خریدم.
Elle rapporte toujours des souvenirs de ses voyages.
او همیشه از سفرهایش یادگاری میآورد.
souvenir
01
به یاد آوردن, به یاد داشتن
مثالها
Je me souviens de mon premier jour d' école.
من به یاد میآورم اولین روز مدرسهام را.
Elle se souvient de ses vacances en Italie.
او تعطیلات خود در ایتالیا را به یاد میآورد.



























