جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
rappeler
01
دوباره تلفن کردن, دوباره تماس گرفتن
مثالها
Je vais rappeler mon ami cet après-midi.
من امروز بعدازظهر به دوستم دوباره زنگ میزنم.
Elle a rappelé le service client pour plus d' informations.
او برای اطلاعات بیشتر به خدمات مشتری دوباره زنگ زد.
02
فراخواندن, صدا کردن
مثالها
Le professeur a rappelé les élèves dans la classe.
معلم دانشآموزان را به کلاس فراخواند.
Le directeur a rappelé le personnel pour une réunion urgente.
مدیر کارکنان را برای یک جلسه فوری فراخواند.
03
به خاطر انداختن, به یاد انداختن
مثالها
Cette photo me rappelle mon voyage à Paris.
این عکس سفر من به پاریس را به یادم میآورد.
Elle m' a rappelé de prendre mes médicaments.
او به من یادآوری کرد که داروهایم را مصرف کنم.
04
به یاد آوردن, به خاطر آوردن، یاد کسی بودن
مثالها
Je me rappelle cette journée comme si c' était hier.
من این روز را به یاد میآورم انگار که دیروز بود.
Elle se rappelle souvent de son enfance.
او اغلب به یاد میآورد دوران کودکی خود را.



























