جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
malade
01
مریض, بیمار، ناخوش
مثالها
Il est malade depuis hier.
او از دیروز مریض است.
Elle se sent malade ce matin.
او امروز صبح احساس بیماری میکند.
02
معیوب, خراب
مثالها
Ce téléphone est malade, il ne marche pas correctement.
این تلفن خراب است، به درستی کار نمیکند.
La machine est malade depuis plusieurs jours.
ماشین چند روز است که خراب است.



























