جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le grain
[gender: masculine]
01
دانه
مثالها
Il a semé des grains de blé dans le champ.
او دانههای گندم را در مزرعه کاشت.
Un grain de sable est entré dans mon œil.
یک دانه شن وارد چشم من شد.
02
ذره, ریزه
مثالها
Il y a un grain de poussière sur l' objectif.
یک دانه گرد و غبار روی لنز وجود دارد.
On peut voir des grains de lumière dans le faisceau.
میتوان دانههای نور را در پرتو مشاهده کرد.



























