جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le goût
[gender: masculine]
01
(حس) چشایی, ذائقه
مثالها
Le goût est l' un des cinq sens humains.
چشایی یکی از پنج حس انسانی است.
J' ai perdu le goût pendant ma grippe.
من چشایی خود را در طول آنفولانزا از دست دادم.
02
مزه, طعم
مثالها
Ce fromage a un goût très prononcé.
این پنیر طعم بسیار تندی دارد.
J' aime le goût acidulé des citrons.
من طعم ترش لیمو را دوست دارم.
03
سلیقه, ذوق
مثالها
Elle a un goût exceptionnel pour la mode.
او سلیقه استثنایی در مد دارد.
Les goûts musicaux varient selon les générations.
سلیقههای موسیقی بسته به نسلها متفاوت است.
04
اشتها, میل
مثالها
Après sa maladie, il a retrouvé du goût.
بعد از بیماریاش، اشتها را دوباره به دست آورد.
Le stress lui fait perdre le goût.
استرس باعث میشود او طعم را از دست بدهد.
05
میل, رغبت، علاقه
مثالها
Il a perdu le goût de vivre après cet accident.
او پس از آن حادثه اشتیاق خود را به زندگی از دست داد.
Elle a un goût prononcé pour l' aventure.
او ذوق مشخصی برای ماجراجویی دارد.



























