جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le frère
[gender: masculine]
01
برادر
مثالها
Mon frère s' appelle Karim.
برادر من کاریم نام دارد.
Elle a deux frères et une sœur.
او دو برادر و یک خواهر دارد.
02
راهب, برادر دینی
مثالها
Le frère Jean vit dans un monastère.
برادر ژان در یک صومعه زندگی میکند.
Les frères consacrent leur vie à la prière.
برادران زندگی خود را به نماز اختصاص میدهند.
frère
01
برادر
مثالها
Les pays frères se sont soutenus pendant la guerre.
کشورهای برادر در طول جنگ از یکدیگر حمایت کردند.
Nous avons signé un accord avec un parti frère.
ما با یک حزب برادر توافقنامه امضا کردیم.



























