جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La forme
[gender: feminine]
01
شکل, ظاهر
مثالها
La forme de cette sculpture est très originale.
شکل این مجسمه بسیار اصیل است.
La forme du bâtiment est moderne et innovante.
شکل ساختمان مدرن و نوآورانه است.
02
هیکل
مثالها
Il est en bonne forme après ses vacances.
او پس از تعطیلاتش در فرم خوبی است.
Elle fait du sport pour garder la forme.
او ورزش میکند تا تناسب اندام خود را حفظ کند.
03
شکل, پیکربندی
مثالها
La forme du corps des poissons varie selon leur habitat.
شکل بدن ماهیها بسته به زیستگاهشان متفاوت است.
Les oiseaux ont une forme adaptée au vol.
پرندگان یک شکل سازگار با پرواز دارند.



























