جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
enrouler
01
لوله کردن, پیچیدن
مثالها
Elle enroule ses cheveux autour de son doigt.
او موهایش را دور انگشتش میپیچد.
J' enroule le câble pour le ranger.
من کابل را میپیچم تا آن را ذخیره کنم.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
لوله کردن, پیچیدن