جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
enrhumé
01
سرماخورده, زکامشده
مثالها
Je suis enrhumé depuis trois jours.
من سرماخوردهام سه روز است.
Elle a la voix rauque car elle est enrhumée.
صدایش گرفته است چون سرماخورده است.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
سرماخورده, زکامشده