جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
désolé
01
متأسفم, شوربختم
مثالها
Désolé, je suis en retard.
ببخشید، من دیر کردم.
Je suis désolé pour ce qui s' est passé.
من برای آنچه اتفاق افتاده متأسفم.
désolé
01
تسلیناپذیر, اندوهگین و مایوس، دلشکسته
مثالها
Elle était désolée après la mort de son chat.
او پس از مرگ گربهاش ناراحت بود.
Il est désolé d' avoir perdu son meilleur ami.
او از دست دادن بهترین دوستش ناراحت است.
02
متروکه, مخروبه، خالی از سکنه
مثالها
Le village semblait désolé après la tempête.
Ils ont traversé un paysage désolé.
آنها از یک چشمانداز خالی از سکنه عبور کردند.



























