جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La désunion
[gender: feminine]
01
اختلاف, نفاق، تفرقه
مثالها
La désunion entre les membres du comité a retardé le projet.
عدم اتحاد بین اعضای کمیته پروژه را به تأخیر انداخت.
La famille a souffert de désunion pendant plusieurs années.
خانواده برای چندین سال از تفرقه رنج برد.



























