جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
décoiffer
01
تحول اساسی ایجاد کردن, (به زبان عامیانه) ترکاندن
مثالها
Cette pub décoiffe vraiment.
این تبلیغ واقعاً شگفتزده میکند.
Son concert décoiffe tous les soirs.
کنسرت او هر شب متعجبکننده است.
02
موی (کسی را) بهم ریختن
مثالها
Le vent a décoiffé ses cheveux.
باد موهایش را به هم ریخت.
Les enfants ont décoiffé sa fille en jouant.
بچهها هنگام بازی موهای دخترش را به هم ریختند.



























