جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le clinquant
[gender: masculine]
01
پولک
مثالها
Sa robe est couverte de clinquant.
لباس او با پولک پوشیده شده است.
Les danseuses portent des costumes à clinquant.
رقصندهها لباسهایی با پولک میپوشند.
02
زرق وبرق, تجمل
مثالها
Le clinquant de cette fête me donne mal à la tête.
جلوهی درخشان اما سطحی این مهمانی باعث سردرد من میشود.
Il méprise le clinquant des cérémonies officielles.
او از جلوهی درخشان اما سطحی مراسم رسمی بیزار است.
clinquant
01
نمایشی, (آنچه که برای مدت کوتاهی درخشان و چشمگیر است) زرق و برقدار
مثالها
Ce style clinquant ne convient pas à une réunion sérieuse.
این سبک براق برای یک جلسه جدی مناسب نیست.
Elle porte des bijoux clinquants qui attirent tous les regards.
او جواهرات پرزرق و برق میپوشد که توجه همه را جلب میکند.



























