جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
blesser
01
زخمی کردن, مجروح کردن، آسیب رساندن
مثالها
Il a blessé son bras en tombant.
او با افتادن بازویش را مجروح کرد.
La balle a blessé le soldat.
گلوله سرباز را زخمی کرد.
02
خود را زخمی کردن
مثالها
Il s' est blessé en tombant de l' échelle.
او با افتادن از نردبان خود را مجروح کرد.
Elle s' est blessée en coupant des légumes.
او در حال بریدن سبزیجات خودش را زخمی کرد.
03
جریحهدار کردن
مثالها
Ses paroles ont blessé son ami.
سخنانش دوستش را آزرد.
Ne veux pas blesser ses sentiments.
من نمیخواهم احساساتش را آسیب بزنم.



























