جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'alibi
[gender: masculine]
01
عذر, بهانه
مثالها
Il invente toujours des alibis pour ses retards.
او همیشه برای تاخیرهایش بهانه میسازد.
Ton alibi ne tient pas debout !
عذر شما پایدار نیست!
02
ارائه ادله و شواهد مبنی بر عدم حضور در محل وقوع جرم, مدرک دال بر عدم حضور در صحنه جرم
مثالها
Il a fourni un alibi solide pour la nuit du crime.
او یک آلیبی محکم برای شب جرم ارائه داد.
Sans alibi, il devient le suspect principal.
بدون آلیبی، او به مظنون اصلی تبدیل میشود.



























