جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
establecer
01
تأسیس کردن, بنا نهادن
مثالها
El gobierno estableció nuevas leyes de educación.
دولت قوانین جدید آموزش و پرورش را برقرار کرد.
La universidad estableció un programa de becas.
دانشگاه یک برنامه بورسیه تأسیس کرد.
02
جاگیر شدن
مثالها
Decidió establecerse en otro país por trabajo.
او تصمیم گرفت برای کار در کشور دیگری مستقر شود.
Muchos inmigrantes se establecen en barrios específicos.
بسیاری از مهاجران در محلههای خاصی مستقر میشوند.



























