جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La comunión
[gender: feminine]
01
عشای ربانی, تقسیم مقدس
مثالها
Los niños hicieron su primera comunión en la iglesia.
کودکان اولین عشای ربانی خود را در کلیسا انجام دادند.
Durante la misa, los fieles reciben la comunión.
در طول مراسم عشای ربانی، مؤمنان عشای ربانی دریافت میکنند.
02
اشتراک
مثالها
Se sentía en comunión con la naturaleza.
او در همدلی با طبیعت احساس میکرد.
La comunión espiritual unió a toda la comunidad.
همبستگی معنوی کل جامعه را متحد کرد.



























