جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
arreglado
01
مرتب, منظم
مثالها
Ella siempre está arreglada y elegante.
او همیشه مرتب و شیک است.
Me siento arreglado con este traje nuevo.
من با این کت و شلوار جدید احساس مرتب بودن میکنم.
02
خوشپوش
مثالها
Ella siempre está muy arreglada para salir.
او همیشه برای بیرون رفتن بسیار آراسته است.
Juan llegó arreglado a la fiesta con traje y corbata.
خوان آراسته به مهمانی با کت و شلوار و کراوات رسید.
03
تعمیرشده
مثالها
El coche está arreglado después del accidente.
ماشین پس از تصادف تعمیر شده است.
El reloj ya está arreglado.
ساعت قبلاً تعمیر شده است.



























