جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
terminar
[past form: terminé][present form: termino]
01
تمام شدن
مثالها
Necesito terminar mi tarea antes de cenar.
من باید تکالیفم را قبل از شام تمام کنم.
Terminamos de comer y fuimos al cine.
ما خوردن را تمام کردیم و به سینما رفتیم.
1.1
پایان یافتن, تمام شدن
Intransitive
مثالها
La película termina a las diez.
فیلم در ساعت ده پایان مییابد.
La reunión terminó hace una hora.
جلسه یک ساعت پیش پایان یافت.
02
پایان دادن به رابطهٔ عاشقانه
مثالها
Terminar una relación nunca es fácil.
پایان دادن به یک رابطه هرگز آسان نیست.
Terminar no siempre significa odio.
پایان دادن همیشه به معنای نفرت نیست.
03
تمام کردن
مثالها
Termina tu plato, hay gente que pasa hambre.
تمام کن بشقابت را، افرادی هستند که گرسنهاند.
¿ Ya terminaste el jugo? ¡ Qué rápido!
پایان دادن آبمیوه از قبل؟ چقدر سریع!



























