جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sentir
[past form: sentí][present form: siento]
01
حس کردن
مثالها
No siento nada en la pierna.
من هیچچیزی در پاهایم احساس نمیکنم.
¿ Puedes sentir el latido del corazón?
آیا میتوانی ضربان قلب را احساس کنی؟
02
احساس خاصی داشتن
مثالها
Me siento cansado.
من احساس خستگی میکنم.
¿ Cómo te sientes hoy?
امروز چطور احساس میکنی ؟
03
حس کردن, تجربه کردن (حس فیزیکی)
مثالها
Sentí un dolor fuerte en la espalda.
احساس کردن درد تیز در پشت.
Sentí sed después de la caminata.
احساس کردن تشنگی پس از پیادهروی.



























