جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El compromiso
[gender: masculine]
01
نامزدی
مثالها
El compromiso de Ana y Luis será en junio.
نامزدی آنا و لوئیس در ماه ژوئن خواهد بود.
Ellos anunciaron su compromiso a la familia.
آنها نامزدی خود را به خانواده اعلام کردند.
02
تعهد
مثالها
Tengo un compromiso con mi trabajo esta tarde.
من یک تعهد با کارم امروز بعدازظهر دارم.
No puedo ir porque tengo otro compromiso.
من نمیتوانم بروم چون تعهد دیگری دارم.



























