جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
informally
01
بهطور غیر رسمی
without strict adherence to established procedures, rules, or official protocols
مثالها
They informally discussed potential solutions to the project challenges over coffee.
آنها به صورت غیررسمی در مورد راهحلهای بالقوه برای چالشهای پروژه روی قهوه بحث کردند.
The team informally gathered to brainstorm ideas before the official meeting.
تیم به صورت غیررسمی جمع شدند تا قبل از جلسه رسمی ایدهها را طوفان فکری کنند.
02
غیررسمی, به زبان محاورهای
in a manner using casual or colloquial language
مثالها
He spoke informally, tossing in slang and jokes as he explained.
او به صورت غیررسمی صحبت کرد، در حالی که توضیح میداد از اصطلاحات عامیانه و شوخیها استفاده میکرد.
The teacher explained the grammar rules informally so the students could relate.
معلم قواعد دستور زبان را به صورت غیررسمی توضیح داد تا دانشآموزان بتوانند درک کنند.
درخت واژگانی
informally
formally
formal
form
