جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Incidence
01
تناوب, وقوع
the rate or frequency at which something happens or occurs
مثالها
Schools in the region reported a lower incidence of bullying after implementing new programs.
مدارس منطقه پس از اجرای برنامههای جدید، بروز کمتری از قلدری را گزارش کردند.
Despite preventive measures, there has been a spike in the incidence of cyberattacks this year.
علیرغم اقدامات پیشگیرانه، امسال افزایشی در بروز حملات سایبری مشاهده شده است.
02
(در ارتباط با نور، پرتابه یا فشنگ) برخورد به سطح
the act of a light beam hitting or striking a surface
مثالها
Changing the angle of the light 's incidence can create different shadow effects in photography.
تغییر زاویه برخورد نور میتواند اثرات سایه مختلفی در عکاسی ایجاد کند.
As the sun set, the incidence of its rays on the lake created a shimmering effect.
همانطور که خورشید غروب میکرد، برخورد پرتوهای آن بر روی دریاچه اثر درخشانی ایجاد کرد.
درخت واژگانی
incidence
incid
