جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
grotesquely
01
به شکل زشت, به طور غیرطبیعی
in a way that is comically or repulsively distorted, ugly, or unnatural in appearance or form
مثالها
The statue was grotesquely misshapen, with limbs twisted in impossible directions.
مجسمه به شکل عجیب و غریبی ناقص بود، با اندامهایی که در جهات غیرممکن پیچیده شده بودند.
His mouth stretched grotesquely as he let out a crazed laugh.
دهانش به شکل مسخرهآمیزی کش آمد در حالی که خندهای دیوانهوار سر داد.
1.1
به شکل مضحک, به شکل نامناسب
in a way that is absurdly, shockingly, or offensively inappropriate or exaggerated
مثالها
The executive was grotesquely overpaid despite his repeated failures.
مدیر اجرایی علیرغم شکستهای مکررش به شکل مضحکی بیش از حد حقوق میگرفت.
He behaved grotesquely at the funeral, cracking jokes during the eulogy.
او در مراسم خاکسپاری به طور مسخرهآمیزی رفتار کرد، در حالی که در طول سخنرانی شوخی میکرد.
درخت واژگانی
grotesquely
grotesque
