جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to gawk
01
خیره شدن احمقانه, با دهان باز نگاه کردن
to stare openly and foolishly
Intransitive: to gawk | to gawk at sth
مثالها
As the magician performed his tricks, the children gawked in amazement.
در حالی که شعبده باز حرکاتش را انجام می داد، بچه ها با حیرت خیره شده بودند.
Walking into the stunning art gallery, she could n't help but gawk at the beautiful paintings.
با ورود به گالری هنری خیرهکننده، او نمیتوانست از خیره شدن احمقانه به نقاشیهای زیبا خودداری کند.
Gawk
01
یک آدم دست و پا چلفتی, یک احمق ناشی
an awkward stupid person
درخت واژگانی
gawker
gawk



























