جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Frontage
مثالها
The frontage of the mansion was adorned with large windows and ornate balconies.
نمای عمارت با پنجرههای بزرگ و بالکنهای تزئینی آراسته شده بود.
The ivy-covered frontage of the old library gave it a timeless, rustic charm.
نمای پوشیده از پیچک کتابخانه قدیمی به آن جذابیتی بیزمان و روستایی بخشیده بود.
02
نما, جبهه
the extent of land abutting on a street or water
03
جهت, نما
the direction in which something (such as a building) faces
درخت واژگانی
frontage
front
