جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to flub
01
خراب کردن, نابود کردن
make a mess of, destroy or ruin
Flub
مثالها
His flub during the presentation made everyone laugh, but he quickly recovered.
اشتباهش در طول ارائه همه را خنداند، اما او به سرعت بهبود یافت.
The actor 's flub on stage was obvious, but the audience was forgiving.
اشتباه بازیگر روی صحنه آشکار بود، اما تماشاگران بخشنده بودند.



























