جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
abnormally
01
به طور غیر طبیعی, به شکلی غیرعادی
not in a typical or expected manner
مثالها
She behaved abnormally during the meeting, drawing everyone's attention.
او در طول جلسه به طور غیرعادی رفتار کرد و توجه همه را به خود جلب کرد.
The weather was abnormally warm for this time of year.
هوا برای این زمان از سال به طور غیرعادی گرم بود.
درخت واژگانی
abnormally
abnormal
normal
norm



























