جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to dislike
01
نپسندیدن, دوست نداشتن
to not like a person or thing
Transitive: to dislike sb/sth
مثالها
He dislikes cold weather; he prefers warmer climates.
او دوست ندارد هوای سرد را؛ او آب و هوای گرمتر را ترجیح میدهد.
My kids dislike eating vegetables; they prefer sweets.
بچههای من دوست ندارند سبزیجات بخورند؛ آنها شیرینیجات را ترجیح میدهند.
02
دیسلایک کردن (در شبکه های اجتماعی)
to express a negative sentiment or lack of approval towards a post, comment, or content by indicating one's dissatisfaction or disagreement with it, often through the use of a dislike button or similar feature provided by the platform
Transitive: to dislike social media content
مثالها
She disliked the comment by clicking the thumbs-down button.
او با کلیک بر روی دکمه انگشت شست به پایین، نپسندیدن خود را از کامنت ابراز کرد.
After reading the post, he chose to dislike it to show his disagreement.
بعد از خواندن پست، او دیسلایک را برای نشان دادن مخالفتش انتخاب کرد.
Dislike
01
بیعلاقگی, بیزاری
the feeling of not liking something or someone
مثالها
She has a strong dislike for spicy foods.
او ناخوشایندی شدیدی نسبت به غذاهای تند دارد.
His dislike of loud music made the concert unpleasant for him.
ناخوشایندی او از موسیقی بلند، کنسرت را برایش ناخوشایند کرد.
02
عدم علاقه, دوست نداشتن
a feeling of not enjoying or approving something or someone
03
دیسلایک (شبکه های اجتماعی)
the expression of negative sentiment or a lack of approval towards a post, comment, or content on social media platforms, serving as the opposite of the "like" button
04
ناخوشایندی, تنفر
something that someone does not enjoy or has a strong negative feeling about
مثالها
She shared her dislikes, such as loud music and long meetings.
او ناخوشایندهای خود را به اشتراک گذاشت، مانند موسیقی بلند و جلسات طولانی.
His dislikes include waking up early and eating spicy food.
ناخوشایندیهای او شامل بیدار شدن زود و خوردن غذای تند میشود.
درخت واژگانی
dislike
like
