جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
controlling
01
کنترل کننده, مستبد
having the tendency or desire to influence or direct the behavior of people or situations
مثالها
The controlling manager made all the decisions without consulting anyone.
مدیر کنترلگر تمام تصمیمات را بدون مشورت با کسی گرفت.
A controlling figure in any relationship can limit personal freedom.
یک شخصیت کنترلگر در هر رابطهای میتواند آزادی شخصی را محدود کند.
درخت واژگانی
controlling
control
